Can Economics Keep Up?

 آیا اقتصاد می‌تواند ادامه دهد؟

به قلم Kaushik Basu

ترجمه: سعید صفاری

Aug 30, 2021



✅ با پیشرفت تکنولوژی و تغییر محیط، برخی از مفروضات کلیدی و زیربنایی جریان اصلی اقتصاد منسوخ خواهد شد. برای تغییر نگاه اعتماد عمومی مردم به این رشته، اقتصاددانان باید به کارهایی بپردازند که در وهله اول این حوزه را بسیار ارزشمند کرده بوده‌ است.
 
✅ وقتی راوی شانکار، استاد سه تار و آمارتیاسن، اقتصاددان برنده جایزه نوبل، جایزه برات راتنا، بالاترین جایزه غیرنظامی هند را دریافت کردند، گفته می‌شود که یک روزنامه نگار از آنها می‌پرسد: "بین شما دو نفر، چه کسی با استعدادتر است؟" مقایسه استعدادهای موسیقی و اقتصادی از جهات مختلف بی‌معنی است. اما شانکار پاسخ جالبی ارائه داد: "به من یک هفته اقتصاد بیاموز و از من بخواه که سخنرانی کنم. من آن را مدیریت خواهم کرد بدون اینکه خود را گول بزنم. حالا، به دوستم آمارتیاسن بیاموزید که یک هفته سه تار را بنوازد و از او بخواهید یک اجرای عمومی انجام دهد...".
 
✅ داستان احتمالاً ساختگی است. با این وجود، ویژگی بارز اقتصاد را برجسته می‌کند. در بسیاری از رشته‌های دانشگاهی، برای کسی که فاقد تسلط معقولی به موضوع است، دشوار است که بدون خجالت حتی برای یک مخاطب غیرحرفه‌ای سخنرانی کند. اما در مورد اقتصاد اینطور نیست. به طور کلی، افراد معمولی به دلیل طیف گسترده‌ای از محتوا و روش‌های متفاوت این رشته، نمی‌توانند به راحتی تفاوت بین اقتصاد خوب و بد را تشخیص دهند.
 
✅ اقتصاد دارای این حسن است که افراد مغروق در ریاضیات مطلق (مانند لئون والراس ، جان نش و کنت ارو) را در کنار کسانی که بدون استفاده از نمادها (آدام اسمیت ، توماس شلینگ و گونار میردال) به مشکلات جهان می‌پردازند، قرار داده است. اما چنین بوم وسیعی باعث می‌شود جایی برای قلموهای اشتباه ایجاد شود. و در زمان‌های بسیار نامعلوم مانند زمان حال، زمانی که جهان درگیر همه‌گیری COVID-19، تغییرات آب و هوایی و انقلاب دیجیتالی است، به راحتی می‌توان فهمید که چرا بسیاری از خوانندگان عادی از اظهارات "اقتصاددانان" عصبانی می‌شوند. چگونه می‌توان غیر‌متخصص را از متخصص جدا کرد؟
 
✅ این احساس ناآرامی باید باعث ایجاد درون‌نگری و خود اندیشی در این رشته شود. حتی اگر انتقاد غیرموجه باشد، کمی خودآزمایی نمی‌تواند آسیبی به شما برساند. در واقع، استدلال می‌شود که بسیاری از اقتصاددانان جریان اصلی درک نمی‌کنند که درک واقعیت و تدوین سیاست درست نمی‌تواند صرفاً بر أساس داده و تجربه‌گرایی باشد. هرچقدر که داده‌های خود را جمع‌آوری، سازماندهی و تجزیه و تحلیل کنیم، بینش‌هایی که به دست می‌آوریم باید همراه با عقل سلیم و شهود مورد استفاده قرار گیرد.
 
✅ به همین ترتیب، کسی که پیش‌بینی‌های خود را بیان علم محض و قطعی می‌داند، به اندازه فردی که با خرافات هدایت می‌شود، خطرناک است. هیچ راهی برای پیش‌بینی قطعی وجود ندارد که فردا چه خواهد شد. وقتی در مورد آینده صحبت می‌کنیم، چاره‌ای نداریم جز استفاده از شهودمان برای تصمیم‌گیری در مورد اینکه چه زمانی می‌توانیم از داده‌های گذشته برآورد کنیم و چه زمانی نمی‌توانیم. 
 
✅ یک مشکل دیگر این است که ترکیب ضروری علم محض و شهود یا قضاوت در تخصص‌های اقتصادی متفاوت است. در برخی از شاخه ها، مانند طراحی حراج، اقتصاد به مهندسی نزدیک است، در حالی که در زمینه سیاست‌های پولی و مالی، به شدت به درک و قضاوت وابسته است. وقتی افراد از عملکرد یک حوزه برای استنباط در مورد شاخه دیگر استنباط می‌کنند، خطاها به سرعت روی هم انباشته می‌شوند.
 
✅ اگر نظریه‌های نظری بزرگی مانند بینش بنیادی اسمیت نبود که نظم می‌تواند بدون نیاز به راهنمایی از سوی نخست وزیران یا دولت‌ها به صورت ارگانیک پدیدار شود، علم اقتصاد، ارزشمندی و هیجان‌انگیزی امروز را نداشت. اسمیت می‌گوید: "ما از خیرخواهی قصاب، آبجوساز یا نانوا انتظار نداریم که شام بخوریم، بلکه از نظر آنها به منافع خودشان توجه می‌شود."
 
✅ اما اینجا یک هشدار وجود دارد. در حالی که دیدگاه مهم اسمیت این بود که "دست نامرئی" می‌تواند نظم را ارائه کند، این دیدگاه مبنی بر اینکه دست نامرئی همیشه این کار را می‌کند، یک فریب است. برای درک این امر لازم نیست نظریه بیشتری بخوانید. کتاب «محاکمه» فرانتس کافکا تصویری وحشتناک از چگونگی ارتکاب شرارت بدون مجرم را ارائه می‌دهد.
 
✅ یکی دیگر از دلایل بازگشت به نظریه این است که زمین در حال تغییر در زیر پای ما است. جریان اصلی اقتصاد همواره بر مفروضات صریح و ضمنی تکیه کرده است. برای مثال، کتاب‌های درسی به ما می‌گویند که کارآیی تجارت و مبادله به ترجیحات فردی بستگی دارد که از مزایای حاشیه‌ای کاسته شده، محدب بودن فناوری و غیره را‌ برآورده کند. اما آنها به خود زحمت نمی‌دهند اشاره کنند که افراد نیز باید بتوانند ارتباط برقرار کنند. این شرط و بسیاری از هنجارهای رفتاری که برای عملکرد صحیح بازار بسیار مهم هستند، مفروض شده‌اند.
 
اما با پیشرفت تکنولوژی و تغییر محیط، برخی از هنجارها و مفروضات ضمنی (گاهی اوقات با آثار مخرب بر اقتصاد،) تکامل می‌یابند. دنیای رسانه‌های اجتماعی و اظهار نظرات عمومی در حال تغییر هستند. با جهانی شدن، ما در اقتصاد و بازارها، با افراد فعالی با هنجارهای متفاوت و بعضا متضاد روبرو هستیم.  نظریات ما حتی برای تجزیه و تحلیل چنین بازارهایی مجهز نیست، جه برسد به تنظیم‌گری آنها. برای درک این تحولات، ما به پیشرفتهای نظری عمده‌ای نیاز داریم که این رشته را به جای امروز رسانده است. البته ما نظریه را با ریاضیات یکسان نمی‌دانیم. نه متون شلینگ و نه تحقیقات نوبل الینور استورم، ریاضیات زیادی نداشتند، اما این امر آنها را از دست و پنجه نرم کردن با برخی از اساسی‌ترین مشکلات جهان باز نداشته است.

✅ خطری که اقتصاددانان در حال حاضر با آن روبرو هستند این است که زمین سریعتر از درک ما تغییر می‌کند. ما باید از تصورات علمی اقتصاد بخواهیم تا با چالش‌ها روبرو شود و نه تنها وضعیت جهان بلکه وضعیت رشته را مورد بررسی قرار دهد.

درباره نویسنده:

Kaushik Basu
کاوشیک باسو (Kaushik Basu)، اقتصاددان ارشد سابق بانک جهانی و مشاور اقتصادی اصلی دولت هند، استاد اقتصاد در دانشگاه کرنل و عضو ارشد غیر مقیم در موسسه بروکینگز (Brookings Institution) است.


منابع:

🔗 Report


Comments

Popular posts from this blog

معرفی سایت ConnectedPapers